رویداد دوم : ایمیل هایم را امروز دیر باز کردم. گرفتار کارهای دانشگاهی و سرگرم تهیه مطلبم برای نشریه بودم. در قسمت سوژه ایمیل اولی با تاکید نوشته شده بود، "دو خبر، اعدام – فوری". در سوژه ایمیل دوم نوشته شده بود، سینا پایمرد فعلا از مرگ نجات یافت. به سراغ این ایمیل رفتم بدون اینکه از ارتباط این دو ایمیل مطلع باشم. قبل از هر چیز عکس او توجهم را جلب کرد. نو جوانی ۱۹ ساله است. سه سال است که در زندان در انتظار بسر میبرد. طناب دار را بالای سرش گرفته اند. واقعه ای ناگوار، در جامعه ای که جوان آینده و چشم اندازی ندارد، موجب درگیری و قتل دوستش در زمان خرید مواد مخدر شده است. مجرم است. نی نواز است. خانواده مقتول در دادگاه حاضر به بخشش او نشدند. تقاضای ۱۵۰ میلیون تومان خون بها کردند. اما پدر سینا تنها توانسته بود هشتاد میلیون تومان تهیه کند. استیصال پدری که نتواند پسرش را از مرگ بخاطر مشتی اسکناس نجات دهد، باور نکردنی و دهشتناک است. دردی جانکاه و مرگبار. احساس این پدر را عمیقا درک میکنم. میدانم پشتش شکسته است. بارها و بارها پس از مرگ زویا آرزو کرده بودم که ایکاش این واقعه برای من اتفاق افتاده بود. آرزو کرده بودم که ایکاش من بجای او بودم و او زنده بود. اما درست زمانیکه سه نفر دیگر در اوین به دار آویخته شدند، جاری شدن آوای حزن انگیز نی سینا در پای طناب دار از قرار برای او زمان خریده است. خانواده مقتول دو ماه دیگر به پدر درمانده فرصت داده اند که ما بقی پول را تهیه کند. حتما باید شکر گزار بود؟
آیا سرنوشت زندگی سینا به ۷۰ میلیون تومان گره خورده است؟ آیا ارزش زنده ماندن سینا ۱۵۰ میلیون تومان است؟ اگر این پدر بخت برگشته نتواند این مبلغ را جور کند باید شاهد به دار آویخته شدن و شاهد آخرین نفسهای سینا باشد؟ باید اذعان کنم که احساس نفرت و انزجار استیصال در تمام وجودم با هم آمیخته شده اند. از اعدام متنفرم. از نظامی که انسانها را اعدام میکند منزجرم. از اینکه خانواده مقتول حاضر به بخشش این جوان نشده است احساس استیصال میکنم. این چه جامعه است که پول قادر متعال است؟ این چه جامعه ای که بدون پول باید در انتظار طناب دار بود؟ پول مبنای ارزش انسانها است. پول در حکومت اسلامی حتی میتواند مرگ را به زندگی تبدیل کند. از جامعه ای که انسانیت را کشته است چه انتظاری میتوان داشت؟ از خانواده مقتول چه انتظاری میتوان داشت؟ اما نه! آیا آن پدر فلسطینی که فرزندش توسط سربازان اسرائیلی کشته شده بود اما اندامهای بدن پسرش را به بیمارستانی در اسرائیل هدیه کرد، یک استٽناء تاریخ است؟
آیا راه دیگری نیست؟ پاسخ قطعا مٽبت است. اعدام قتل عمد دولتی است. جنایت است. آدمکشی حرفه ای و سازمانیافته دستگاه دولتی است. اعدام کودکان شنیع ترین نوع جنایت و قتل است. تنها و تنها یک مبارزه همه جانبه به این وضعیت دهشتناک پایان خواهد داد. سهم این مبارزه تاکنونی در جلوگیری از اعدام سینا انکار ناپذیر است. باید متحد شد. باید متشکل شد. کمونیسم کارگری برای سازماندهی گسترده ترین مبارزات برای لغو مجازات اعدام تلاش میکند. امیدوارم هیچ مادر و پدری شاهد مرگ فرزندشان نباشند.